همه چیز در مورد سردار دلها شهید قاسم سلیمانی

همه چیز در مورد سردار دلها شهید قاسم سلیمانی

شهید سپهبد قاسم سلیمانی فرمانده مقاومت
همه چیز در مورد سردار دلها شهید قاسم سلیمانی

همه چیز در مورد سردار دلها شهید قاسم سلیمانی

شهید سپهبد قاسم سلیمانی فرمانده مقاومت

  متن هفته وحدت


هفته ی #وحدت، سایه ساری آرامش بخش، دل انگیز و روح پرور برای هموطنان# مسلمان ماست.

گرامی باد هفته #وحدت که ملت ما را منسجم تر می کند

و امتمان را با #رهبر خود #پیوندی مجدد می زند،

گرامی باد این هفته که بازوها را با هم گره زده، توان ها را درجهت واحد و بر #ضد #دشمن #متجاوز به کار می گیرد.



#شهادت امام حسن عسکری (ع) تسلیت باد

اس ام اس تسلیت شهادت امام حسن عسکری (ع) + پیام، متن و عکس

ای یازدهم امام شیعه

ای مفتخر از تو نام شیعه

بر سامره و حریم پاکت

بر مهدی تو سلام شیعه

شهادت امام حسن عسکری (ع) تسلیت باد

متن کامل #وصیت نامه #شهید #حاج قاسم #سلیمانی


متن کامل وصیت‌نامه حاج قاسم سلیمانی منتشر شد+دست‌نوشته

                                                                             بسم الله الرحمن الرحیم            

                   #شهادت می‌دهم به اصول دین

اشهد أن  لا اله الا الله و اشهد أنّ محمداً  رسول الله و اشهد أنّ امیرالمؤمنین علی‌بن ابی‌طالب و اولاده المعصومین اثنی‌عشر ائمّتنا و معصومیننا حجج الله.

شهادت می‌دهم که قیامت حق است، قرآن حق است، بهشت و جهنّم حق است، سؤال و جواب حق است، معاد، عدل، امامت، نبوت حق است.

خدایا! تو را سپاس می‌گویم به‌خاطر نعمتهایت.

#خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته‌ترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم. اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمد مصطفی را نداشتم و اگر بی‌بهره بودم از دوره مظلومیت علی‌بن ابی‌طالب و فرزندان معصوم و #مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آنها در همان مسیر، جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند.

خداوندا ! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز ــ که جانم فدای جان او باد ــ قرار دادی.

پروردگارا ! تو را سپاس که مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی و درک بوسه بر گونه‌های بهشتی آنان و استشمام بوی عطر الهی آنان را ــ یعنی مجاهدین و شهدای این راه ــ به من ارزانی داشتی.

خداوندا! ای قادر عزیز و ای رحمان رزّاق، پیشانی شکر شرم بر آستانت می‌سایم که مرا در مسیر فاطمه اطهر و فرزندانش در مذهب تشیّع، عطر حقیقی اسلام، قرار دادی و مرا از اشک بر فرزندان علی‌بن ابی‌طالب و فاطمه اطهر بهره‌مند نمودی؛ چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمتهایت است؛ نعمتی که در آن نور است، معنویت، بیقراری که در درون خود بالاترین قرارها را دارد، غمی که آرامش و معنویت داد.

خداوندا، تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهل‌بیت و پیوسته در مسیر پا کی بهره‌مند نمودی. از تو عاجزانه می‌خواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره‌مند فرما.

خدایا! به عفو تو امید دارم

ای خدای عزیز و ای خالق حکیم بی‌همتا ! دستم خالی است و کوله‌پشتی سفرم خالی، من بدون برگ و توشه‌ای به‌امید ضیافت عفو و کرم تو می‌آیم. من توشه‌ای برنگرفته‌ام؛ چون فقیر [را] در نزد کریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟!

سارُق، چارُقم پر است از امید به تو و فضل و کرم تو؛ همراه خود دو چشم بسته آورده‌ام که ثروت آن در کنار همه ناپاکی‌ها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است؛ گوهر اشک بر اهل‌بیت است؛ گوهر اشک #دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ #ظالم.

خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده‌ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به‌سمت تو است. وقتی آنها را به‌سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی. خداوندا! پاهایم سست است، رمق ندارد. جرأت عبور  از پلی که از جهنّم عبور می‌کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازک­تر است و از شمشیر بُرنده‌تر؛ اما یک امیدی به من نوید می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. من با این پاها در حَرَمت پا گذارده‌ام دورِ خانه‌ات چرخیده‌ام و در حرم اولیائت در بین‌الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریم‌ها، آنها را ببخشی.

خداوندا! سر من، عقل من، لب من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به‌سر می‌برند؛ یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آن‌چنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی‌خواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!

خدایا! از #کاروان دوستانم جامانده‌ام

خداوند، ای عزیز! من سال‌ها است از کاروانی به‌جا مانده‌ام و پیوسته کسانی را به‌سوی آن روانه می‌کنم، اما خود جا مانده‌ام، اما تو خود می‌دانی هرگز نتوانستم آنها را از یاد ببرم. پیوسته یاد آنها، نام آنها، نه در ذهنم بلکه در قلبم و در چشمم، با اشک و آه یاد شدند.

عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن [است] کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ خالق من، محبوب من، عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از #عشق به خودت کنی؛ مرا در فراق خود بسوزان و بمیران.

عزیزم! من از بی‌جاقراری و رسوای ماندگی، سر به بیابان‌ها گذارده‌ام؛ من به‌امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان می‌روم. کریم، حبیب، به کَرَمت دل بسته‌ام،  تو خود می‌دانی دوستت دارم. خوب می‌دانی جز تو را نمی‌خواهم. مرا به خودت متصل کن.

خدایا وحشت همه وجودم را فرا گرفته است. من قادر به مهار نفس خود نیستم، رسوایم نکن. مرا به‌حرمت کسانی که حرمتشان را بر خودت واجب کرده‌ای، قبل از شکستن حریمی که حرم آنها را خدشه‌دار می‌کند، مرا به قافله‌ای که به‌سویت آمدند، متصل کن.

معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم. بارها تو را دیدم و حس کردم، نمی‌توانم از تو جدا بمانم. بس است، بس. مرا بپذیر، اما آن‌چنان که شایسته تو باشم.

خطاب به برادران و خواهران مجاهدم...

خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه داده‌اید و جان‌ها را بر کف دست گرفته و در بازار عشق‌بازی به سوق فروش آمده‌اید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است.

امروز قرارگاه حسین‌بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. ا گر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص).

برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل به و منصوب شرعی و فقهی معصوم. خوب می‌دانید منزّه‌ترین عالِم دین که جهان را تکان داد اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجات‌بخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که به‌عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما به‌عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به‌دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه رسول‌الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است، دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمی‌ماند؛ قرآن آسیب می‌بیند.

خطاب به برادران و خواهران ایرانی...

#برادران و #خواهران عزیز ایرانی من، مردم پرافتخار و سربلند که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد، کما اینکه شما صدها هزار جان را #فدای #اسلام و ایران کردید؛ از اصول مراقبت کنید، اصول یعنی ولیّ فقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنه‌ای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را مقدسات بدانید.

برادران و خواهران، پدران و مادران، عزیزان من!

جمهوری اسلامی، امروز سربلندترین دوره خود را طی می‌کند. بدانید مهم نیست که دشمن چه نگاهی به شما دارد، دشمن به پیامبر شما چه نگاهی داشت و [دشمنان‌] چگونه با پیامبر خدا و اولادش عمل کردند، چه اتهاماتی به او زدند، چگونه با فرزندان مطهر او عمل کردند؟ مذمت دشمنان و شماتت آنها و فشار آنها، شما را دچار تفرقه نکند.

بدانید که می‌دانید مهمترین هنر خمینی عزیز این بود که اول اسلام را به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد. اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این #ملت حاکم نبود، صدام چون گرگ درنده‌ای این کشور را می‌درید؛ آمریکا چون سگ هاری همین عمل را می‌کرد، اما هنر امام این بود که اسلام را پشتوانه آورد؛ عاشورا و محرّم، صفر و فاطمیه را به پشتوانه این ملت آورد، انقلاب‌هایی در انقلاب  ایجاد کرد، به این دلیل در هر دوره هزاران فداکار جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاک ایران و اسلام نموده‌اند و بزرگترین قدرت‌های مادی را ذلیل خود نموده‌اند. عزیزانم، در اصول اختلاف نکنید.

شهدا، محور عزّت و کرامت همه ما هستند؛ نه برای امروز، بلکه همیشه اینها به دریای واسعه خداوند سبحان اتصال یافته‌اند. آنها را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همان‌گونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید. به فرزندان شهدا که یتیمان همه شما هستند، به‌چشم ادب و احترام بنگرید. به همسران و پدران و مادران آنان احترام کنید، همان‌گونه که از فرزندان خود با اغماض می‌گذرید، آنها را در نبود پدران، مادران، همسران و فرزندان خود توجه خاص کنید.

نیروهای مسلّح خود را که امروز ولی فقیه فرمانده آنان است، برای دفاع از خودتان، مذهبتان، اسلام و کشور احترام کنید و نیروهای مسلح می‌بایست همانند دفاع از خانه خود، از ملت و نوامیس و ارضِ آن حفاظت و حمایت و ادب و احترام کنند و نسبت به ملت همان‌گونه که امیرالمؤمنین مولای متقیان فرمود، نیروهای مسلح می‌بایست منشأ عزت ملت باشد و قلعه و پناهگاه مستضعفین و مردم باشد و زینت کشورش باشد.

خطاب به مردم عزیز کرمان...

نکته‌ای هم خطاب به مردم عزیز کرمان دارم؛ مردمی که دوست‌داشتنی‌اند و در طول 8 سال دفاع مقدس بالاترین فداکاری‌ها را انجام دادند و سرداران و مجاهدین بسیار والامقامی را تقدیم اسلام نمودند. من همیشه شرمنده آنها هستم. هشت سال به‌خاطر اسلام به من اعتماد کردند؛ فرزندان خود را در قتلگاه‌ها و جنگ‌های شدیدی چون کربلای5، والفجر8، طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس و... روانه کردند و لشکری بزرگ و ارزشمند را به نام و به عشق امام مظلوم حسین‌بن علی به نام ثارالله، بنیانگذاری کردند. این لشکر همچون شمشیری برنده، بارها قلب ملت‌مان و مسلمان‌ها را شاد نمود و غم را از چهره آنها زدود. عزیزان! من بنا به تقدیر الهی امروز از میان شما رفته‌ام. من شما را از پدر و مادرم و فرزندان و خواهران و برادران خود بیشتر دوست دارم، چون با شما بیشتر از آنها بودم؛ ضمن اینکه من پاره‌تن آنها بودم و آنها پاره وجود من، اما آنها هم قبول کردند من وجودم را نذر وجود شما و ملت ایران کنم.

دوست دارم کرمان همیشه و تا آخر با ولایت بماند. این ولایت، ولایت علی‌بن ابی‌طالب است و خیمه او خیمه حسین فاطمه است، دور آن بگردید. با همه شما هستم. می‌دانید در زندگی به انسانیت و عاطفه‌ها و فطرت‌ها بیشتر از رنگ‌های سیاسی توجه کردم. خطاب من به همه شما است که مرا از خود می‌دانید، برادر خود و فرزند خود می‌دانید.

وصیت می‌کنم اسلام را در این برهه که تداعی‌یافته در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است، تنها نگذارید. دفاع از اسلام نیازمند هوشمندی و توجه خاص است. در مسائل سیاسی آنجا که بحث اسلام، جمهوری اسلامی، مقدسات و ولایت فقیه مطرح می‌شود، اینها رنگ خدا هستند؛ رنگ خدا را بر هر رنگی ترجیح دهید.

خطاب به خانواده شهدا...

فرزندانم، دختران و پسرانم، فرزندان شهدا، پدران و مادران باقی‌مانده از شهدا، ای چراغ‌های فروزان کشور ما، خواهران و برادران و همسران وفادار و متدینه شهدا! در این عالم، صوتی که روزانه من می‌شنیدم و مأنوس با آن بودم و همچون صوت قرآن به من آرامش می‌داد و بزرگترین پشتوانه معنوی خود می‌دانستم، صدای فرزندان شهدا بود که بعضاً روزانه با آن مأنوس بودم؛ صدای پدر و مادر شهدا بود که وجود مادر و پدرم را در وجودشان احساس می‌کردم.

عزیزانم! تا پیشکسوتان این ملتید، قدر خودتان را بدانید. شهیدتان را در خودتان جلوه‌گر کنید، به‌طوری که هر کس شما را می‌بیند، پدر شهید یا فرزند شهید را، بعینه خوِد شهید را احساس کند، با همان معنویت، صلابت و خصوصیت.

خواهش می‌کنم مرا حلال کنید و عفو نمایید. من نتوانستم حق لازم را پیرامون خیلی از شماها و حتی فرزندان شهیدتان ادا کنم، هم استغفار می‌کنم و هم طلب عفو دارم.

دوست دارم جنازه‌ام را فرزندان شهدا بر دوش گیرند، شاید به‌برکت اصابت دستان پاک آنها بر جسدم، خداوند مرا مورد عنایت قرار دهد.

خطاب به #سیاسیون #کشور...

نکته‌ای کوتاه خطاب به سیاسیون کشور دارم: چه آنهایی [که] اصلاح‌طلب خود را می‌نامند و چه آنهایی که اصولگرا. آنچه پیوسته در رنج بودم این‌که عموماً ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزش‌ها را فراموش می‌کنیم، بلکه فدا می‌کنیم. عزیزان، هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی  با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره‌هایتان به‌نحوی تضعیف‌کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرزها را تفکیک کنید. اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است. اصول، مطوّل و مفصّل نیست. اصول عبارت از چند اصل مهم است:

اول آنها، اعتقاد عملی به ولایت فقیه است؛ یعنی این که نصیحت او را بشنوید، با جان و دل به توصیه و تذکرات او به‌عنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید. کسی که در جمهوری اسلامی می‌خواهد مسئولیتی را احراز کند، شرط اساسی آن [این است که] اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد. من نه می‌گویم ولایت تنوری و نه می‌گویم ولایت قانونی؛ هیچ یک از این دو، مشکل وحدت را حل نمی‌کند؛ ولایت قانونی، خاصّ عامه مردم اعم از مسلم و غیرمسلمان است، اما ولایت عملی مخصوص مسئولین است که می‌خواهند بار مهم کشور را بر دوش بگیرند، آن هم کشور اسلامی با این همه شهید!

اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است؛ از اخلاق و ارزش‌ها تا مسئولیت‌ها؛ چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام.
به‌کارگیری افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزاری به ملّت، نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطره‌ خان‌های سابق را تداعی می‌کنند.

مقابله با فساد و دوری از فساد و تجمّلات را شیوه خود قرار دهند.

در دوره حکومت و حاکمیت خود در هر مسئولیتی، احترام به مردم و خدمت به آنان را عبادت بدانند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه‌گر ارزش‌ها باشند، نه با توجیهات واهی، ارزشها را بایکوت کنند.

مسئولین همانند پدران جامعه می‌بایست به مسئولیت خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه کنند، نه با بی‌مبالاتی و به‌خاطر احساسات و جلب برخی از آرای احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانواده‌ها را از هم بپاشاند. حکومت‌ها عامل اصلی در استحکام خانواده و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن خانواده هستند. اگر به اصول عمل شد، آن وقت همه در مسیر رهبر و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و یک رقابت صحیح بر پایه همین اصول برای انتخاب اصلح صورت می‌گیرد.

خطاب به برادران #سپاهی و #ارتشی...

کلامی کوتاه خطاب به برادران سپاهی عزیز و فداکار و ارتشی‌های سپاهی دارم: ملاک مسئولیت‌ها را برای انتخاب فرماندهان، شجاعت و قدرت اداره بحران قرار دهید. طبیعی است به ولایت اشاره نمی‌کنم، چون ولایت در نیروهای مسلح جزء نیست، بلکه اساس بقای نیروهای مسلح است، این شرط خلل‌ناپذیر می‌باشد.

نکته دیگر، شناخت بموقع از دشمن و اهداف و سیاست‌های او و اخذ تصمیم بموقع و عمل بموقع؛ هر یک از اینها اگر در غیر وقت خود صورت گیرد، بر پیروزی شما اثر جدّی دارد.

خطاب به #علما و #مراجع# معظم...

سخنی کوتاه از یک سرباز 40ساله در میدان، به علمای عظیم‌الشأن و مراجع گران‌قدر که موجب روشنایی جامعه و سبب زدودن تاریکی مراجع عظام تقلید؛ سربازتان از یک برج دیده‌بانی دید که اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزش‌های آن [که] شما در حوزه‌ها استخوان خُرد کرده‌اید و زحمت کشیده‌اید، از بین می‌رود.

این دوره‌ها با همه دوره‌ها متفاوت است، این بار اگر مسلّط شدند، از اسلام چیزی باقی‌نمی‌ماند. راه صحیح، حمایت بدون هرگونه ملاحظه از انقلاب، جمهوری اسلامی و ولی فقیه است.

نباید در حوادث، دیگران شما را که امید اسلام هستید به ملاحظه بیندازند. همه شما امام را دوست داشتید و معتقد به راه او بودید. راه امام مبارزه با آمریکا و حمایت از جمهوری اسلامی و مسلمانان تحت ستم استکبار، تحت پرچم ولی فقیه است.

من با عقل ناقص خود می‌دیدم برخی خنّاسان سعی داشتند و دارند که مراجع و علمای مؤثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حق‌به‌جانبی به سکوت و ملاحظه بکشانند. حق واضح است؛ جمهوری اسلامی و ارزش‌ها و ولایت فقیه میراث امام خمینی (رحمة الله علیه) هستند و می‌بایست مورد حمایت جدی قرار گیرند. من حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای را خیلی مظلوم و تنها می‌بینم. او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضرات با بیانتان و دیدارهای‌تان و حمایت‌های‌تان با ایشان می‌بایست جامعه را جهت دهید. اگر این انقلاب آسیب دید، حتی زمان شاه ملعون هم نخواهد بود، بلکه سعی استکبار بر الحادگری محض و انحراف عمیق غیر قابل برگشت خواهد بود.

دست مبارکتان را می‌بوسم و عذرخواهی می‌کنم از این بیان، اما دوست داشتم در شرف‌یابی‌های حضوری به محضرتان عرض کنم که توفیق حاصل نشد.

 سربازتان و دست‌بوستان

از همه طلب عفو دارم

از همسایگانم و دوستانم و همکارانم طلب بخشش و عفو دارم. از رزمندگان لشکر ثارالله و نیروی باعظمت قدس که خار چشم دشمن و سدّ راه او است، طلب بخشش و عفو دارم؛ خصوصاً از کسانی که برادرانه به من کمک کردند.

 نمی‌توانم از حسین پورجعفری نام نبرم که خیرخواهانه و برادرانه مرا مثل فرزندی کمک می‌کرد و مثل برادرانم دوستش داشتم. از خانواده ایشان و همه برادران رزمنده و مجاهدم که به زحمت انداختمشان عذرخواهی می‌کنم. البته همه برادران نیروی قدس به من محبّت برادرانه داشته و کمک کردند و دوست عزیزم سردارقاآنی که با صبر و متانت مرا تحمل کردند.

ما #ملت#شهادتیم

ما#ملت#امام #حسینیم

در بهار آزادی جای شهدا خالی((هفته دفاع مقدس گرامی باد))

حاج قاسم و شاهکار والفجر8 ـ قسمت پنجم|از ابتکار عمل فرمانده جوان دفاع مقدس تا گفت‌وگوهای منتشر نشده سردار سلیمانی


سردار شهید عزیز مان قاسم سلیمانی در دوران دفاع مقدس و پس از آن اقدامات بسیار جالبی علیه دشمنان این مرز بوم انجام داده که عملیات والفجر۸ یکی از آنها است.

سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران که این روزها ملت ایران بیشتر از مجاهدت‌های ایشان در لبنان، سوریه و عراق اطلاع دارند؛ در دوران دفاع مقدس از فرماندهان برتر بوده که عملیات‌های متفاوتی علیه رژیم بعث عراق انجام داده‌ است. فعالیت‌هایی که هر کدام گره‌ای از کار رزمندگان اسلام باز می‌کرد و در نهایت باعث پیروزی ملت ایران شد.

به همین مناسبت هفته #دفاع مقدس و یادی از شهید عزیزمان #سردار دلها خاطره ای از شهید عزیزمان تقدیم نگاه زیباتون میکنیم.

تلاش سکانداران در نبرد با رودخانه برای عبور سالم گردان‌ها به میعادگاه عشاق جایی که عرصه نبرد حق و باطل است، باور نکردنی و غیر قابل توصیف؛ همچنان‌که آرامش نیروهای گردان غیر قابل تصور است.

اما بعثی‌ها با آتش پرحجم از زمین و آسمان تلاش می‌کنند تا مانع این عبور و یا کندی حرکت آن شوند تا با ایجاد تأخیر، فرصت بیشتری برای بازپس‌گیری موقعیت از دست رفته و یا اسارت رزمندگان ایجاد کنند.

و این در شرایطی است که نیروهای در حال نبرد، با کمترین امکانات و قطع هرگونه ارتباط حمایتی و کمک‌رسانی از عقبه خود، که با مشکلات و کمبودهایی چون: مهمات، آب، آذوقه و... روبرو بوده و تحت سخت‌ترین شرایط شامل: بی‌خوابی، لباس‌های خیس و گل‌آلود، و در سرمای زمستان.... در حال مقاومت و پیشروی تا حصول نتیجه هستند. درگیری لحظه به لحظه سخت‌تر و سنگین‌تر می‌شود، بعثی‌ها هنوز سر در گم ولی نسبت به آغاز درگیری هوشیارتر شده و همچنان کوشش می‌کند مواضع خود را حفظ و نیروهای ما را به عقب بزنند.

ولی بچه‌ها با توکل بر خدا، عاشقانه با حداکثر توان سنگر به سنگر و پایگاه به پایگاه دشمن را پس زده و سعی می‌کنند مواضع دشمن را دور زده و هرچه زودتر کار را به نقطه‌ای برسانند سپس با یگان‌های همجوار الحاق کنند.

شهادت برخی از سکانداران و نیروهای درون قایق و یا آسیب دیدن و سوراخ شدن برخی از قایق‌ها و بعضاً واژگونی آنها معضل دیگری است که فکر فرماندهان عملیات را به خود جلب کرده و تلاش می‌کنند تا حداقل برای سنگرهای پاکسازی نشده خط مقدم تدبیر کنند، تا قایق‌ها با کمترین تلفات و با سرعتی بیشتر به مقصد برسند.

خدایا این بچه‌ها غیر از تو کسی را نمی‌شناسند و نمی‌خواهند که بشناسند؛ پس کمکی کن آن‌گونه که به نوح پیامبرت و حضرت موسی در دریاها حافظ بودی! پس این بچه‌های روح الله را مددی تا عبوری کامل! ان‌شاءلله.

مگر نه این است که ان تنصرالله ینصرکم خب این بچه‌ها برای یاری دین تو وارد این معرکه شده‌اند.!

تلاش حاج قاسم که کاملاً نگرانی وضعیت بچه‌ها در چهره‌اش هویداست در هدایت نیرو افزایش چشمگیری دارد، صدای بی‌سیم لحظه‌ای قطع نمی‌شود، تماس‌های مکرر و پی در پی با توپخانه، ادوات، تدارکات، مهمات، گردان‌های عملیاتی.... آتش، رساندن امکانات، تخلیه مجروحین و شهداء. ... همه را از پشت بی‌سیم صدا می‌زند، به خط و درخواست می‌کند.

«بابا بجنبید صبح شدا، وقتی نمانده! خفه کنید سنگرای دشمن را، به هرشکلی شده این موش‌ها را از تو لونه‌شون بکشید بیرون، راه رودخانه را برای عبور نیروها باز کنید. این سد آتش را بشکنید بچه‌های جلو باید کمک شوند. اگر شده با یک دسته، یک گروه، یک گروهان...! باید راه باز بشه و این بهتره تا هزاران شهید بجای گذاریم! نفس بچه‌ها را گرفتن، نمی‌ذارن به راحتی عبور کنند. همه چی بعد از خدا در دستان شماست. اما نشان ندید، سنگرها و... همه‌چیز را روی سرشان خراب کنید.»

فرماندهان آتشبارها: حاجی جون خیالت راحت به حول قوه الهی چنان جهنمی تو دنیا براشون درست کنیم که هرگز فراموش نکنند.!!!

قایق‌ها درون رودخانه و زیر آتش دشمن با سرعت به سمت ساحل می‌روند. باید قبل از اینکه دشمن وضعیت موجود را به نفع خود رقم بزند، سریع وارد عمل شوند و به جبهه عمق ببخشند.

خمپاره‌اندازها و آتش‌بارها با شدت بیشتری آتش خود را بر روی مواضع، استحکامات، محل هجوم احتمالی دشمن ریخته تا قبل از هرگونه اقدامی جبهه دشمن را متزلزل کنند.

قایق‌ها به حول قوه الهی یکی، یکی و یا گروهی به ساحل عراق رسیده و نیروها در حال پیاده شدن و آرایش و سازماندهی هستند تا مأموریت‌شان را با حمله به دشمن آغاز کنند.

نصرت خدا باعث شد نیروها در حد انگشتان دست، شهید و مجروح داده و چون صاعقه در ساحل باتلاقی و گل و لای دشمن پیاده و به سمت معرکه نبرد حرکت کنند.(ناگفته نماند یکی دو قایقی هم که واژگون شد، بدلیل اینکه نیروها جلیقه نجات داشتند مشکل چندانی پیش نیامد)

پس از آرایش نیروها در ساحل باتلاقی و گل و لای دشمن، چند دسته مامور درگیری با سنگرهای پاکسازی نشده بعثی‌های عراقی که درون سنگرها رخنه کرده و تا پای جان مقاومت می‌کنند، شده‌اند و الباقی گردان نیز به سمت عمق حرکت کرده تا مأموریت خود را در عمق آغاز کنند.

سکانداران حدود ساعت 23 (اگر اشتباه نکرده باشم) پس از پیاده کردن یکی دو گردان عملیاتی در ساحل دشمن بلافاصله قایق‌ها را سر و ته کرده و در تاریکی شب و همان فضای آتش و تلاطم رودخانه و.. به سمت ساحل خودی بازگشته تا با دستور فرماندهی لشکر برادر قاسم سلیمانی، گردان‌های موج بعدی را به ساحل دشمن و معرکه نبرد برسانند.

نیروهایی که از جا پای به‌دست آمده در ساحل دشمن حرکت خود را آغاز کرده‌اند، پس از عبور از گل و لای و مسیرهای پاکسازی شده میادین مین توسط تخریبچی‌ها و نیز عبور از معبرهای باز شده توسط نیروهای غواص، با یکی دو دسته با سنگرهایی که بعثی‌ها در آن رخنه کرده‌اند درگیر شده و تلاش می‌کنند تا آنها را منهدم و مسیر عبور قایق‌ها را امن کنند. بقیه نیروها هم که به سمت عمق رفته بودند با رسیدن به مقرها و پایگاه‌های دشمن درگیری را آغاز کردند.

ایران و عراق با انتقال نیرو، افزایش آتش و... به صحنه نبرد و کمک به نیروهای درگیر خود سعی می‌کنند وضعیت را به نفع خود خاتمه دهند.

حاج قاسم با تحت فشار قرار دادن گردان‌های تازه درگیر شده و هدایت آنها بر اساس کالک و نقشه‌ی پیش رو توجیه می‌کند که چگونه دور تک (قدرت عمل) را به دست گرفته و دشمن را منفعل کنند.

حاج قاسم: عجله کنید، عجله کنید، مهلتشان ندین! تا روشن شدن هوا وقتی نداریما ! بهشون امان ندین، اگر سپیده بزنه بعثی‌ها همه تانک‌هایش را روانه میدان نبرد می‌کنه و کار سخت میشه! بجنبید.

سپس در تماسی دیگر با دو دسته‌ای که در حال درگیری با سنگرهایی که در صدد بستن مسیر رودخانه به ساحل هستند، تأکید می‌کند تمامشان کنید، تمامشان کنید، موش‌هایی را که درون سنگرها رخنه کرده‌اند خاموششان کنید؛ الان قایق‌ها در حال انتقال مهمات، آذوقه و تدارکات هستند. اگر دیر بجنبید اقلام ارسالی را منهدم کرده و به دریا ریخته میشه.

زندی زندی موسوی موسوی قاسم

حاجی جون بگوشیم حاجی جون بگوشیم بفرما

قاسم: آتش آتش! خدا قوت! حجم آتش را افزایش بدید ان‌شاءالله بی بی فاطمه زهرا سلام الله علیهم یارتان باشد، امان ندهید، از فرصت استفاده کنید که نصرت حق و وعده الهی نزدیک است. بدون محدودیت آتش کنید! لحظه‌ای آتشبارهای دشمن را آسوده نگذارید، خدا یارتان....

درگیری سنگین و سنگین‌تر می‌شود، گردان‌های تازه نفس با آتش و حرکت و با سرعتی قابل توجه هجوم را ادامه داده و به سمت فلکه و قشله، از جمله مراکز فرماندهی منطقه عمومی در فاو به پیش می‌روند.

نیروهای عراقی در وضعیت موجود و پیش آمده دیگر بیش از پیش احساس خطر می‌کنند.

مقاومت در مواضع و خطوط قبل از پایگاه‌های فرماندهی، می‌توانست روزنه امیدی برای رژیم بعث در سازماندهی مجدد، طراحی پدافند و پاتک‌های سپیده دم باشد؛ در صورتی‌که پایگاه فرماندهی عراق سقوط کند می‌توان گفت به معنی پایانی بر مقاومت در این محور محسوب خواهد شد.

بنابراین مقاومت در جبهه رژیم بعث حیثیتی است و می‌تواند حضور یا عدم حضور او را در این منطقه رقم زند. به همین خاطر نیروهای بعثی تلاش می‌کنند با حجم آتش بالا و رگبار گلوله‌های تیربار و با کمک نیروهای پشتیبانی مانع پیشروی نیروهای خودی شده و یا آنها را متوقف کنند؛ از سوی دیگر پیشروی نیروهای خودی به عمق، همچنان دور تک را از بعثی‌ها ربوده و این رزمندگان هستند که صحنه نبرد را تحت کنترل خود گرفته و مدیریت می‌کنند.

حاج قاسم مدام آتش پشتیبانی را بگوش کرده و تأکید می‌کند کوچک‌ترین تأمل می‌تواند برای نیروهای خودی مصیبت‌بار باشد.

آتش، تدارک نیروهای عمل کننده، خفه کردن چند سنگر باقیمانده در خط اول که همچنان پشتیبانی نیروها را از طریق رودخانه مختل کرده و... اولویت پیگیری‌های حاج قاسم شده است.

آتش‌های خمپاره‌اندازهای بعثی هم که توسط غواصان سقوط کرده بود، تا حدودی موقعیت عراق را با مشکل روبرو کرده است. اما با تشدید آتش توپخانه‌های خود سعی در پوشاندن این خلأ دارد.

حجم آتش نیروهای دشمن و خودی، همچنان غرش کنان فضای منطقه را مرگبار کرده است. بچه‌ها بدون توجه به آتش دشمن عرصه را بر سنگرهای دشمن و قرارگاه های فرماندهی عراق تنگ‌تر و تنگ‌تر کرده و همچنان بر فشارهای خود می‌افزایند.!!

تزلزل در جبهه عراق نمایان شده و چیزی نمانده که مقر فرماندهی عراق به محاصره کامل نیروهای خودی در آیند. گردان های بعدی هم پس از دستور اعلام آمادگی از سوی حاج قاسم برای عبور از رودخانه، که در آمادگی کامل به سر می‌بردند، سوار بر قایق شده و به سمت ساحل دشمن و پیوستن به نیروهای درگیر حرکت کردند.

این نیروها، همچون گردان‌های موج قبلی حرکت خود را از درون رودخانه‌ای که همچنان با آتش بعثی‌ها آلوده است، مسیر را با مشکل عبور کرده، و توانستند در ساحل اروند پیاده شوند.

سکانداران غیر از مأموریت اصلی، یعنی پیاده کردن نیروهای عمل‌کننده به ساحل فاو، رساندن تدارکات از جمله غذا، امکانات، وسائل اولیه پزشکی، مهمات و .... در هنگام بازگشت انتقال شهداء و مجروحین را نیز به بهداری و بیمارستان‌های صحرایی عهده‌دار هستند. در ضمن اولویت بعدی آنها نیز تخلیه اسرای عملیات به ساحل خودی است.

ایمان، حماسه‌آفرینی، شجاعت، و نیز عشق به امام(ره) باعث شده بود آنها و دیگر نیروهای عمل‌کننده، چون کوه استوار، _که کوه باید به چنین استواری‌ای زانو زند.!!، مقاوم، و خستگی‌ناپذیر باشند،! و این آبرویی است که به پای اسلام، ناموس، و کشورشان هزینه می‌شود، و بارها و بارها این مسیر پر مخاطره رودخانه را طی می‌کنند. الله اکبر از این عشق و زندگی حسینی!

نیروها مسیر گل و لای، و نخلستان را طی می‌کنند تا خود را به محل درگیری برسانند؛ و طبق طرح مانور، هرگز نمی‌خواهند توان خود را صرف پاکسازی نخلستان کنند؛ درگیر شدن در نخلستان یعنی فرصت‌سوزی و از دست دادن یک پیروزی بزرگ‌تر!!

درگیری در حالی در جلو ادامه دارد که در پشت سرشان و در داخل نخلستان کثیری از نیروهای بعثی بلاتکلیف، و در انتظار فرجی هستند تا مجدداً وارد معرکه نبرد شوند. انتظاری تا رسیدن نیروهای کمکی!!

هرچه زمان می‌گذرد درگیری سنگین‌تر و پیچیده‌تر می‌شود، از یک سو فشار برای پیشروی و از سوی دیگر مقاومت.! و آتش همچنان بر صحنه نبرد چون صاعقه فرود می‌آید.

اکنون نبردی بس بزرگ‌تر و پیچیده‌تر در جریان است آن هم نبرد اندیشه‌های فرماندهان در دو طرف جبهه! زمین نبرد صحنه شطرنجی است در ذهن فرماندهان که چگونگی آرایش، سازماندهی، باز کردن معبر برای راه‌های نفوذ به عمق، و نقاط حساس و قابل دور زدن و انهدام یکدیگر!!

حاج قاسم همچنان با گوشی بی‌سیم هدایت را دردست دارد و دنبال فرصت و جای پایی برای رفتن به آن سوی اروند، تا از نزدیک و در جمع بچه‌ها، صحنه نبرد را شناسایی و برسی کند تا تدبیری دیگر و راهی به عمق دشمن جهت به سرانجام رساندن این مرحله از عملیات بیابد.

رگبار تیربارهای طرفین نبرد و افزایش آتش توپخانه‌ها بدون وقفه و با شدت بیشتری چون زلزله زمین و زمان را به لرزه در آورده است.

((شادی روح #شهدا و #امام شهدا و شهید عزیزمان شهید #مقاومت حاج قاسم #سلیمانی صلوات بفرستید))


کجایید ای شهیدان خدایی

سلام بر عاشقی که به معشوق خود رسید

سلام بر# سردار دلها

سلام خدا بر شهید عزیزمان حاج قاسم #سلیمانی که همیشه نبودنت برای ما سخت است.